شرکت های بزرگ بایستی به واحدهای کوچک و سریع تبدیل شوند وگرنه شانسی برای بقاء در قرن بیست و یکم نخواهند داشت. از طرف دیگر فناوری این فرصت را برای شرکتهای بزرگ فراهم آورده است که به طور اساسی بازسازی و غیر متمرکز شوند و قدرت و تصمیمگیری را به پایین ترین سطوح سازمان تفویض کنند.
بنابراین فرصت بزرگی ایجاد شده است و بسیاری از شرکتها به این تغییرات رو آورده اند. آنها چاره دیگری هم ندارند زیرا نهادهای بزرگ و قدیمی نمیتوانند با شرکتهای کوچک خودمختار و سریع رقابت کنند.
چیزی که شما همه جا شاهد هستید این است که حتی شرکتهای خیلی بزرگ هم خود را در جهت ایجاد شبکههای کارآفرین سازماندهی می کنند.
آنها به کنفدراسیون های کوچک و شرکت های خودمختار تقسیم شده اند و به واگذاری فعالیتهای غیر تخصصی به پیمانکاران ،کاهش سطوح سازمانی و کوچکتر شدن روی آورده اند. در این مورد شرکت ای بی بی مثال خوبی است. بزرگترین شرکت مهندسی قدرت، در جهان است اما خود را به ۱۳۰۰ شرکت و پنج هزار واحد خودمختار تقسیم کرده است.
در جنرال الکتریک جک ولش می گوید” ما سخت تلاش می کنیم که روح و سرعت شرکت های کوچک را در شرکت بزرگمان حاکم کنیم”
رئیس شرکت زیراکس اقدامات مشابهی را در پیش گرفته است و این در کوکاکولا، و دیگر شرکت ها و برند های بزرگ اتفاق افتاده است.
بنابراین خیلی چیزها در گوشه و کنار جهان در حال وقوع است و شرکت ها خود را به سرعت با این تحولات سازگار می کنند. وقتی که ای تی تی اعلام کرد که به سه شرکت جداگانه تقسیم می شود ارزش سهامش ۱۰ میلیارد دلار افزایش پیدا کرد. این در حالی است که رئیس آی بی ام گرچه در مورد مزایای شرکت کوچک صحبت می کند اما برعکس گفته هایش عمل می کند.
او همه چیز را متمرکز کرده است و که این استراتژی با واقعیت سازگاری ندارد. نتیجه اینکه هرچند وقت یکبار می شنوید شرکت آی بی ام در اجرا درآوردن برخی از تصمیمات را به تاخیر میاندازد. دلیلش این است که این شرکت هنوز شدیداً بروکراتیک است و نمیتواند با شرکتهای کوچک و چابک رقابت کند.
با توجه به مطالب فوق شما چه تفکر استراتژیکی برای سازمان خود طرح ریزی کردید ؟
آیا برای چالاکی و چابکی آن آینده نگری می کنید ؟
نویسنده: دکتر اعتماد هژبرالساداتی