تفاوت های فردی و شخصیت در کار

رهبری

  همیشه این سوالها برای دانشجویان کلاسهای روانشناسی کار و نیز برای مدیران کارآمد مطرح میشود که چرا افراد در شرایط مشابه ، به شیوه ای متفاوت عمل میکنند؟ چرا انگیزش افراد برای انجام دادن وظایف شغلی با هم تفاوت دارد؟ چرا یک فرد در یادگیری یک مهارت پیچیده زمان اندکی را صرف میکند و فرد دیگر برای کسب یک مهارت ساده ، میزان قابل توجهی از وقت خود را صرف آن مینماید و در نهایت نیز نمیتواند آن مهارت را در حد قابل پذیرش کسب کند؟ دلیل متفاوت بودن افراد در هوش،استعداد،تفکر،نگرشها،مهارتهای دستی و … چیست و چگونه میتوان فعالیت های افراد متفاوت را در جهت دستیابی به هدفهای سازمان ، هماهنگ ساخت؟ شخصیت چیست؟ نظریه هایی که در رابطه با شخصیت ارائه شده ، کدام انذ؟ چگونه میتوان شخصیت افراد را ارزیابی کرد؟ سنخهای شخصیت کدام اند؟ در این فصل میکوشیم تا شما خواننده عزیز را به طور مختصر با مفاهیم اساسی تفاوتهای فردی و دلیل اساسی شکل گیری شخصیت کارکنان سازمانها ، آشنا سازیم.

تفاوتهای فردی در کار:
  مدیران با تجربه میدانند که بین کارکنان تحت نظارت آنان ، تفاوت وجود دارد. بعضی وقت شناس هستند و بعضی دیگر حساسیت خاصی نسبت به گذشت زمان نشان نمیدهند. یکی کم حرف و ساکت است و دیگری بیشتر اوقات را به برقراری ارتباط کلامی با دیگران میگذراند. یکی بدبین،خودخواه و متکبر و دیگری خوش بین،علاقه مند به دیگران و بسیار متواضع است. هرچه آگاهی مدیران از تنوع و گوناگونی این تفاوتها و اساس آن بیشتر باشد ، احتمال اینکه بتوانند تلاشهای افراد تحت نظارت خود را در جهت دستیابی به هدفهای سازمان و افزایش بهره وری فردی و شغلی ، بهتر هماهنگ سازند ، بیشتر خواهد بود. در صورتی مدیران قادر به ارائه رهبری اثر بخش در واحد تحت نظارت خود خواهند بود که با اساس تفاوتهای فردی آشنا باشند و در همه مراحل انتخاب،استخدام،آموزش،ارزیابی عملکرد و به کارگیری اثربخش منابع انسانی واحد محل کار خود ، از این یافته های علمی بهره گیرند. آگاهی از یافته های روانشناسی در زمینه تفاوتهای فردی برای مدیران واجد اهمیت بسیار است و به آنان این امکان را میدهد که به پیش بینی رفتار افراد بپردازند.

  وقتی شما سوار ماشین خود میشوید ، درباره نحوه رفتار دیگران ، به پیش بینی های قطعی و معمولاً کاملاً درست میپردازید. پیش بینی میکنید که وقتی چراغ راهنما قرمز میشود ، دیگران اتومبیل خود را متوقف میسازند و شما میتوانید عبور کنید. قوانین راهنمایی و رانندگی باعث میشود شما به پیش بینی رفتار دیگران در هنگام رانندگی بپردازید. وجود همین مقررات نوشته نشده باعث میشود شما در هر موقعیتی ، یعنی در کلاس درس ، در فروشگاه ، در مطب دکتر و مهمتر، در محل کار خود ، به پیش بینی دقیق بپردازید. اگر دقت کنیم رفتار افراد در همه موقعیتها بر اساس قوانین نوشته شده شکل نمیگیرد.برای مثال ، وقتی وارد سازمان محل کار خود میشوید، به دیگران سلام میکنید ، پاسخ سلام دیگران را میدهید و اگر یکی از همکاران از شما کمکی بخواهد ، در حد توان خود به او کمک میکنید. این نوع اعمال یا رفتاری که از شما سر میزند ، بر اساس قوانین نوشته شده انجام نمیگیرد. اما حتی در این موارد نیز که شما قادر به پیش بینی رفتار دیگران هستید ، آنان به شیوه ی یکسان رفتار نمیکنند و بین افراد ، تفاوتهای فردی چشمگیری وجود دارد.

سوابق تاریخی مطالعه تفاوتهای فردی:
  علاقه روانشناسان به مطالعه علمی در زمینه تفاوتهای فردی زیاد است. سابقه توجه به تفاوتهای فردی نیز بسیار طولانی است. یونانیان در دوران گذشته درباره چنین تفاوتهایی بحث میکردند و افلاطون نیزدر کتاب معروف خود به نام جمهوری، درباره تفاوتهای فردی مطالبی نوشته است. فیلسوفان دیگر نیز درباره تفاوتهای فردی بحث کرده اند. هرچند این مسئله مورد توجه اندیشمندان و بسیاری از مردم روزگاران گذشته بوده است، ولی این توجه جنبه نظری داشته و مسئله ی تفاوتهای فردی را کمتر به شیوه علمی مورد بررسی قرار میداده اند. وقتی وونت در سال 1879 به تاسیس اولین آزمایشگاه روانشناسی در شهر لایپزیک آلمان پرداخت، یکی از اهالی انگلستان نیز به نام گالتن اقدام به اندازه گیری تفاوتهای فردی از لحاظ بدنی و کنشهای روانی (مثل حساسیت و تصورات) کرد. هدف اصلی گالتن آن بو که اساس ارثی چنین تفاوتهایی را پیدا کند. مشاهداتی که در زمینه تفاوتهای فردی انجام گرفته بود، به ویژه تحقیقات گالتن باعث شد که یکی از شاگردان آمریکایی وونت به نام مک کین کتل مطالعات عمیقی را در زمینه تفاوتهای فردی، آغاز کند. در این دوره مطالعات دیگری نیز در زمینه بینایی،شنوایی،حافظه و سرعت واکنش، آغاز گشت. وسایل و مواردی که برای اندازه گیری چنین تفاوتهایی به کار میرفت، به نام آزمونهای عقلی معروف شد. هرچند این وسایل مانند آزمونهای هوش کنونی نبودند،ولی الهام بخش روانشناسان در ساختن آزمونهای مختلف و به ویژه آزمونهای استعداد شدند. امروزه روانشناسان و کارکنان از این ابزار جهت انتخاب افراد برای مشاغل گوناگون،استفاده میکنند.

افراد از چه جهاتی با یکدیگر تفاوت دارند؟
  کارکنان سازمانها از جنبه های مختلف رفتار و شرایط جسمانی ، با یکدیگر تفاوتهایی دارند. برای مثال، بعضی از کارکنان فعال و بعضی دیگر کند هستند، بعضی زود یاد میگیرند و برخی دیگر مطلبی را دیرتر می آموزند، بعضی مطالب یاد گرفته شده را به سادگی به خاطر می آورند و برخی دیگر مطالب را زود فراموش میکنند. در واقع ، گاهی تفاوت کارکنان سازمان در عواملی نظیر میزان فعالیت ، توانایی یادگیری و خصوصیات دیگر چنان زیاد است که فاصله بین حداقل و حداکثر در آن خصیصه ها ، قابل توجه میباشد. آشکارترین تفاوتهای موجود بین کارکنان هر سازمان، در خصوصیات بدنی آنها (مثل وزن ، قد ، رنگ پوست ، چهره و …) دیده میشود. هرچند تفاوت کارکنان در این دسته از خصوصیات به سادگی مشخص میشود، ولی تفاوت آنان در رفتار ، دیرتر آشکار میگردد. ضمناً ممکن است ما متوجه شویم که نحوه ی دست دادن ، تکیه کلام یا رفتار کلی یک فرد با دیگری تفاوت دارد، ولی این تشخیص هنگامی برای ما عملی است که از نزدیک با فرد مورد نظر آشنا باشیم و رفتار او را با رفتار دیگران مقایسه و مطالعه کنیم. حتی در این شرایط نیز بسیاری از جنبه های رفتار فرد را که با دیگران متفاوت است ، نمیتوانیم بشناسیم.

  در این گونه مشاهدات سطحی ، ما فقط با خصوصیات ظاهری فرد و شاید با ویژگیهایی که او مایل است ما بدانیم،آشنایی پیدا میکنیم؛ ولی جنبه های دیگر شخصیت فرد که پنهان هستند، هنگامی آشکار میشوند که در مطالعه ی او ، از روشهای خاص روانشناسی استفاده کنیم و در این مطالعات از آزمونهای مختلف و اندازه گیریهایی که برای آشکار ساختن تفاوتهای روانشناختی وجود دارد، کمک بگیریم. تا وقتی هدف ما اندازه گیری تفاوت افراد در توانایی انجام دادن کارهای خاص باشد،استفاده از روشهای روانشناسی نیز الزام آور است. ضمناً ممکن است بعضی از جنبه های متفاوت رفتار شخص، مثل تواناییهای مختلف او، برای خودش نیز روشن نباشد. در این گونه موارد، اگر شخص بخواهد از میزان تواناییهای خود مطلع شود، روانشناسان با کمک گرفتن از آزمونهای روانی و روشهای گوناگون بررسی سوابق ، مصاحبه و مشاهده ، به او میگویند که تا چه اندازه با دیگران شباهت یا تفاوت دارد. برای مثال، ممکن است شخص بخواهد بداند که آیا برای تصدی یک شغل خاص مناسب هست یا خیر.از طرف دیگر ممکن است مدیران امور کارکنان سازمانها و موسسات مختلف از روانشناس کار بخواهند تا در فرآیند آزمایش و انتخاب کارکنان مورد نیاز، داوطلبان استخدام را مورد ارزیابی و سنجش دقیق قرار دهد و بدین ترتیب، افرادی را جهت استخدام در سازمان معرفی کند که واجد خصوصیات لازم برای تصدی شغل مورد نطر باشند.

  هرچند تفاوتهای فردی در دوران گذشته نیز مورد توجه بوده و مثلاً گفته شده است که ” جامعه ی مطلوب جامعه ای است که هریک از افراد آن با توجه به توانمندیهای خود به کار گماشته شوند” ، ولی تاریخ “مطالعه علمی” تفاوتهای فردی، بسیار کوتاه است. حتی به نتایج تحقیقات تازه ی گالتن،کتل و بینه نیز تا قبل از جنگ جهانی اول، توجه زیادی نشد. ولی در دوره جنگ جهانی اول ، مسئله تفاوتهای فردی و مخصوصاً تفاوت موجود در هوش افراد،مورد توجه بسیار قرار گرفت.دلیل این توجه،نیاز ارتش به انتخاب افراد باهوش پ.، جهت کسب مهارتهای خاص نظامی بود و از آن به بعد نیز تحقیق در زمینه ی تفاوتهای فردی،به تدریج توسعه پیدا کردو در جنگ جهانی دوم، علاوه بر هوش، بسیاری از تواناییهای دیگر افراد، به ویژه تواناییهایی که در هوانوردی و بخشهای دیگر خدمات نظامی موثر بود، ارزیابی میشد.

  تفاوت موجود بین افراد در بعضی از تواناییها بیشتر از تواناییهای دیگر است. بسیاری از افراد میتوانند یک میخ را به سادگی به دیوار بکوبند، گرد و غبار روی میز کار خود را با یک دستمال پاک کنند، یا پارچه ای را با قیچی ببرند. ضمناً تفاوت افراد در کسب این مهارتها نیز،بسیار اندک است. اما وقتی به مهارتهای کاملاٌ پیچیده میرسیم،تفاوت بین ماهرترین و کندترین افراد بسیار زیاد میشود. بعضی از مهارتهای شغلی چنان پیچیده هستند که فقط گروهی خاص از افراد میتوانند آنها را یاد بگیرند. این وضع در مورد مهارتهایی که احتیاج به توانایی استدلال کردن در سطوح بالا دارند،محسوس تر است. برای مثال، شخصی که بر اساس ضوابط علمی (و نه روابط و …) توانسته در رشته فیزیک اتمی متخصص شود،به استثنای چندنفر، بر بیشتر همگنان خود سبقت گرفته است. به همین دلیل، در بسیاری از کشورهای صنعتی جهان، تحقیقاتی برای شناخت افراد پرهوش و استفاده از آنان برای افزایش بهره وری و منافع ملی،انجام میشود. لازم به یادآوری است که کارکنان یک سازمان از جهات دیگر، مثل شخصیت،منش(صفات نسبتا ثابت و پایدار شخصیت که از نقطه نظر اخلاقی یا معنوی در نظر گرفته میشود)، نگرشها،علایق،مهارتها،دانش،هیجانها،رفتار،سلیقه و نظایر آن، باهم تفاوت دارند.

اندازه گیری تفاوتهای فردی:
  یکی از وظایف روانشناس کار آن است که مشخص سازد هر یک از داوطلبان ورود به سازمان، تا چه اندازه خصوصیات مورد مطالعه را دارا هستند. در تحقیقات علمی نمیتوان به اصطلاحات کلی اکتفا کرد. هرچند ممکن است جمله هایی مثل “مقدار زیادی هوش”، “مقدار کمی هوش” یا “مقدار زیادی استعداد فنی” صحیح باشد، ولی روانشناس کار باید بداند که هر صفت یا ویژگی شخصیتی تا چه حد در فرد مورد مطالعه ی او، وجود دارد. به عبارت دیگر،در این موارد او “کیفیت” را تبدیل به “کمیت” میکند و آنچه را مشاهده کرده است، با اعداد و ارقام نشان میدهد. روانشناس کار در اندازه گیری تفاوتهای فردی داوطلبان ورود به سازمان یا در ارزیابی عملکرد کارکنان آن، از مقیاسهای گوناگون فیزیکی و روانشناختی استفاده میکند. اندازه گیری مشخصاتی مثل وزن ، قد، دور سینه و نیروی دستها، به صورت واحدهای فیزیکی نشان داده میشود.برای مثال، وقتی روانشناس کار میخواهد از میزان نیروی دست شخص اطلاع پیدا کند ، آن را به وسیله ی نیروسنج اندازه گیری میکند و به وسیله ی واحد وزن، یعنی ، کیلوگرم نشان میدهد. در اندازه گیری های روانشناختی نمیتوان از واحدهای فیزیکی، استفاده کرد. این وضع مخصوصا هنگامی مصداق پیدا میکند که بخواهیم صفاتی مثل هوش ، استعداد ، منش یا جامعه پذیری افراد را اندازه گیری کنیم. در این موارد ، روانشناس کار به جای مقیاسهای مطلق ، از مقیاس های نسبی استفاده میکند و طی آن اعداد ترتیبی ، مثل ، اول ، دوم، سوم و مانند آن را به کار میگیرد. وقتی یک آزمون(مثل هوش) ، حداقل از دیدگاه نظری چنان طراحی شود که در آن نمره صفر وجود نداشته باشد ؛ ولی میزان افزایش این نمره ها در سطوح مختلف به یک اندازه باشد، در این صورت گفته میشود از مقیاس های فاصله ای استفاده شده است.

منشاء تفاوتهای فردی:
  منشاء تفاوتهای فردی را باید در وراثت افراد و محیط زندگی آنان – از آغاز(تشکیل نطفه) تا زمان مطالعه – جستجو کرد. وراثت بیولوژیک هر یک از ما بوسیله کروموزوم ها و به عبارت دقیق تر ، بوسیله ی ژن ها یا تعیین کننده های شیمیایی ، مشخص میشود. ژن های افراد مختلف ، از جهات خاصی با یکدیگر متفاوت هستند و این تفاوت ها ، اساس ارثی تفاوتهای فردی را تشکیل میدهند. ژن ها اثر خود را در نزدیک ترین محیط خود، یعنی سیتوپلاسم سلول (محیط درون سلولی) میگذارند. وقتی سلول ها تکثیر پیدا می کنند بر یکدیگر اثر میگذارند(محیط بین سلولی). غدد درون ریز داخلی هورمونهای خود را ترشح میکنند و باعث رشد سلول میشوند. موجود زنده در حال شکل گرفتن را مایع آمنیوتیک (مایع مشیمه) در برمیگیرد و جنین آدمی از طریق سیستم خونی مادر تغذیه میشود و مایع آمنیوتیک نیز محیط خارجی قبل از تولد آدمی را تشکیل میدهد.تولد باعث میشود که نوزاد با تحریک های تازه ای ، مثل تحریک های اجتماعی رو به رو شود. کودک از طریق محیط اجتماعی،میراث اجتماعی یا آنچه را از لحاظ فرهنگی از نسل های قبل به او منتقل شده است،میگیرد. هر صفت شخصیتی، به واسطه اثر متقابل محیط و وراثت، شکل میگیرد. تفاوت بین افراد میتواند در نتیجه تفاوتهای محیطی، تفاوتهای ارثی، یا محصول هر دو عامل باشد. بدین ترتیب ، تفاوتهای موجود در رنگ چشم، ارثی است؛ تفاوتهای موجود در نگرشهای اجتماعی، محیطی است؛ و تفاوتهای موجود در هوش افراد نیز ارثی و محیطی است.

گردآوری و تالیف : اعتمادهژبرالساداتی
منبع : روانشناسی کار – دکتر ساعتچی