رهبران قرن بیست و یکم

رهبران قرن بیست و یکم

 رهبری

 مشکل تمام رهبران در آینده این است که چگونه معماری اجتماعی سازمان را توسعه دهند تا واقعاً سرمایه فکری تولید کند.

 اکثر شرکتها  نمی‌دانند چگونه سرمایه‌های فکری را اندازه‌گیری کنند.
اما وقتی در سازمان ها می پرسید: چه مقدار از قابلیت های فکری خود را در کار استفاده می کنید پاسخ معمول آنها ۲۰ درصد است.  بنابراین اگر ما فقط ۱۰ درصد به این رقم اضافه کنیم تحول بزرگی در سازمانها رخ خواهد داد.

چیزی که رهبران باید یاد بگیرند طراحی یک معماری اجتماعی است که افراد خیلی باهوش که عموماً خودستا هم هستند، تشویق کنند با یکدیگر همکاری کنند و خلاقیت خود را به کار گیرند.

اکثر افراد در کسب و کار مدیر نیستند بلکه شدیداً فردگرا هستند  و این فرد گرایی است که این محیط کسب و کار  را برای یک رهبر هیجان آور و پر چالش می کند.

رهبری

 من فکر می کنم بهترین راه توصیف آن هرج و مرج سازمان یافته است.

بنابراین مجدد یادآوری می‌کنم که مهمترین چالش رهبران در قرن بیست و یکم این است که چگونه پتانسیل فکری سازمان هایشان را آزاد سازند. من فکر می کنم که این یک چالش ضروری است و تفاوت بسیاری با چالش هایی دارد که رهبران قرن بیستم با آن روبرو بودند. برای مدیران قرن بیستم، جهان، خطی و قابل پیش بینی  و سازمان ها سلسله مراتبی و بروکراتیک بودند.
 آنها وضعیتی مثل کارکردهای اولین کامپیوتر را داشتند که اطلاعات به سیستم داده می‌شد و کامپیوتر راه حل را بیرون می داد. 

 آن چارچوب فکری را می توان در سه کلمه خلاصه کرد:

1-  کنترل

2-  نظم

3-  پیش بینی

 این در یک محیط ثابت که تا اندازه زیادی قابل کنترل و منظم بود و تا زمانیکه چیزها قابل پیش بینی بودند، خوب بود.
 اما محیط در قرن بیست و یکم این چنین نخواهد بود.

ما به طور فزاینده تغییر را تجربه خواهیم کرد و برای اینکه با تغییر سازگاری بیابیم ،سازمان‌ها پیوستگی خود را از دست می‌دهند. آنها سردرگم، پر هرج و مرج و پر از شگفتی خواهند بود.  نقش مدیریت نیروی انسانی هم تغییر خواهد کرد. آنها بایستی راه هایی برای درک و تولید سرمایه های فکری پیدا کنند. بدین منظور آنها باید با رئیس، مدیران ارشد و دیگران همکاری تنگاتنگی داشته باشند تا همکاری خلاق در سازمان پایه ریزی و عملیاتی شود.

واران بنیس