آیا تئوری راست مغزها و چپ مغزها درست است ؟

امروزه خیلی ها به دنبال موفقیت می گردند، اما هیچگاه موفقیت با عدم آگاهی و عدم شناخت فردی شکل نخواهد گرفت،
زمانی مسیر موفقیت و تعالی فردی را بدرستی طی خواهیم کرد که شناخت و آگاهی مناسبی از رفتار ، عملکرد، قابلیت ها و استعدادهای خویش داشته باشیم .
یکی از این موهبت های الهی، شناخت از عملکرد مغز می باشد و استفاده بهینه از منبع شگفت انگیزی که به هر انسانی هدیه شده است .
در این بحث به مشخصات دو نیمکره چپ و راست مغز می پردازیم:

مشخصات غالب راست مغزها:

* دیداری – تمرکز بر تصاویر و الگوها.
* درک مستقیم و شهودی – پیروی از احساسات.
* حافظه تصویری – توسط یادداشت و یا ترسیم موضوعات می توان آنها را به خاطر سپرد.
* پردازش افکار بطور همزمان صورت می گیرد.
* اطلاعات را به یکدیگر ارتباط می دهد.
*  ابتدا به کلیات و سپس به جزئیات میپردازد.
* سازمان نیافته می باشد.
* تداعی آزاد دارد.
* بسیار در جستجوی استدلال بوده و بدنبال علل قوانین است.
* فاقد حس زمان است.
* در تلفظ و یافتن واژه ها مشکل دارد.
* از لمس اشیاء لذت میبرد.
* در الویت بندی مشکل دارد. ناگهانی و بدون اندیشه اقدام به کاری می کند.
* هنگام صحبت کردن دستان خود را حرکت می دهد.
* به چگونگی بیان سخنی توجه میکند و نه به مضمون آن.

راست و چپ مغز

مشخصات غالب چپ مغزها:

شفاهی – تمرکز بر واژه ها، نمادها و ارقام.
* تحلیل گر- پیروی از منطق.
* برای بخاطر آوردن از واژه ها سود می برد – اسامی را بجای چهره ها بخاطر می سپارد.
* پردازش افکار بطور متوالی و ترتیبی صورت می گیرد – مرحله به مرحله.
* استنتاج منطقی از اطلاعات بعمل می آورد.
* ابتدا جزئیات را بررسی کرده سپس به کلیات دست می یابد.
*  بسیار سازمان یافته میباشد.
* علاقه مند به تهیه فهرست و برنامه ریزی.
* معمولا بدون تحقیق و کورکورانه از قوانین تبعیت می کند.
* در پیگیری و حفظ زمان کار آمد است.
* تلفظ و فرمول های ریاضی به سهولت به خاطر سپرده می شود.
* از مشاهده اشیاء لذت می برد.
* از پیش برنامه ریزی می کند.
* هنگام سخن گفتن بندرت از اشارات و حرکات دست استفاده می کند.
* به مضمون سخن توجه میکند و نه به چگونگی بیان آن.


روانشناسان و دانشمندان علوم مغز و اعصاب تلاش زیادی کرده اند تا تفاوت های مغزی چپ و راست را  بررسی کنند.مطالعات بی شماری وجود دارد که ثابت می کند مغز چپ با مغز راست متفاوت است. هر دو ، عملکردهای مختلفی دارند و بر مهارت آموزی و سبک رفتاری فردی تاثر زیادی دارند .ما ده ها کار روزمره را به راحتی با کمک قسمت چپ مغز انجام می دهیم ، در حالی که سمت راست مغز وظیفه پردازش چیزهای الهام بخش و جدید را بر عهده دارد.این ایده که بخشی از مغز ما از قسمت دیگر قوی تر است از زمان بسیار قدیم وجود داشته است.همچنین ممکن است با برخی از افراد روبرو شده باشید که به شدت معتقدند مغز چپ آنها از مغز راست آنها قدرت بیشتری دارد و بالعکس.
کتابهای زیادی وجود دارد که این  “پدیده” را با جزئیات توضیح می دهند.به همین ترتیب ، ممکن است بسیاری از برنامه های تلویزیونی را که در آنها به اصطلاح روانشناسان این نظریه را تأیید می کنند ، تماشا کرده باشید.بعضی از افراد تا حدی که تست های ارزیابی شخصیت را می گیرند ، تعیین می کنند که کدام طرف مغز شما  قویتر است.
وب سایت ها و مقالات زیادی نیز وجود دارند که ادعا می کنند نیمکره برجسته مغز شما کدام است و در مورد ویژگی های هر دو نیمکره بحث و بررسی دارند .
تنها مطالب  وب سایت ها کافی نیستند ، شما همچنین می توانید کتاب های بی شماری بخوانید که خوشبختانه نشان می دهد چگونه می توانید مغز چپ خود را تربیت کنید تا منطقی تر باشد یا خلاقیت پنهان خود را با کنترل سمت راست مغز خود به نمایش بگذارید.افرادی که دارای مهارت های منطقی و ریاضی قوی هستند ، معمولاً به عنوان متفکران چپ مغز در نظر گرفته می شوند.از طرف دیگر ، اگر فردی خلاق و تخیلی باشید ، راست مغز متفکر مناسبی هستید.
با این حال ، متعجب خواهید شد اگر بدانید که تئوری “مغز چپ در مقابل مغز راست” فقط یک افسانه است ، درست مثل بسیاری از افسانه های معروف دیگری که در مورد آنها شنیده اید.

نظریه مغز سمت راست مغز چیست؟
” تئوری مغز چپ و مغز راست  و تسلط بسیار آسان به درک.”

طبق این نظریه ، نیمکره های مغز وظیفه کنترل انواع مختلف کارها و تفکر را بر عهده دارند.
بعلاوه بعضی از افراد فکر می کنند فقط یک نیمکره فعال دارند و این دیدگاه موجب پیدایش عقاید مخالف زیادی شده است .

عملکردهای مرتبط با مغز چپ
همانطور که در بالا ذکر شد ، فردی با مغز چپ قوی تر تمایل دارد که منطقی تر و در ریاضیات تبحر داشته باشد. وی همچنین از مهارتهای عینی و تحلیلی پیشرفته ای برخوردار است.
سایر کارهای روزمره مانند واژه سازی ، نوشتن ، گفتار و معما و حل مسئله نیز با این سمت مغز همراه است.
همچنین فعالیت های مهمی مانند انتقاد و استدلال را انجام می دهد. در این راستا ، اغلب گفته می شود که رمزگذاران و برنامه نویسان افرادی تحلیل گر یا چپ مغز و حتی با الگوی تیپ رفتاری DISC  آنها دارای C  بالا می باشند .

عملکردهای مرتبط با مغز راست
افرادی که دارای مغز راست قوی تر هستند ، مبتکر ، خلاق هستند. آنها توانایی یادگیری چیزهای جدید و الهام بخش را به راحتی دارند.
افراد راست مغز تصور بیشتری از رویا ها دارند .
آنها به لطف قدرت تجسم و شمه خود می توانند وقایع آینده را به خوبی پیش بینی و پیش گویی کنند.
اغلب گفته می شود که هنرمندان و نویسندگان درست فکر می کنند زیرا این قسمت از مغز است که به محض تصور هر ایده ، شروع به نوشتن یک داستان یا ایجاد شخصیت های جدید ، شروع به پردازش کار می کند.
افرادی که مغز راست قوی تری دارند بیشتر مراقب سلامتی خود هستند.
آنها علاقه شدیدی به موسیقی دارند و تمایل دارند خوانندگان خوبی باشند. آنها همچنین به هنرها و صنایع دستی ، رقص و مدیتیشن علاقه دارند.

متعارف سازی مغز:
لازم به ذکر است که ما از هر دو قسمت مغز خود به طور مساوی استفاده می کنیم.مغز چپ از مغز راست قدرت بیشتری ندارد و در مورد مغز راست هم همینطور است.
این جانبی شدن مغز است که نظریه سلطه مغز چپ و راست را به وجود آورد.مغز دارای دو نیمکره است که کارهای مختلفی را انجام می دهد.با این حال ، این نیم کره ها نمی توانند به طور مستقل کار کنند و برای عملکرد متعادل و شفاف  به یکدیگر بستگی دارند.بسیار حیرت آور است که یاد بگیریم هر دو قسمت مغز دو طرف بدن را کنترل می کنند.
هر دو قسمت نیز از طریق یاخته عصبی با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند.بنابراین ، در صورت ایجاد آسیب یا عارضه  به نیمکره چپ ، قسمت راست بدن می تواند تا حدی یا کاملاً فلج شود.به همین ترتیب ، آسیب به نیمکره راست ممکن است در سمت چپ بدن تأثیر بگذارد.دانشمندان علوم مغز و اعصاب در حقیقت موفق شدند با انجام تحقیقات بی شماری در مورد انواع مختلف آسیب های مغزی ، افسانه تئوری مغز چپ در مقابل راست را پنهان کنند.
به دلیل کار سخت آنها ، ما می دانیم که هر گونه آسیب به نیمکره چپ می تواند منجر به مشکلاتی مانند اختلال گفتار ،  عدم حفظ هماهنگی و  عدم درک کلمات شود.
به همین ترتیب ، اگر نیمکره راست مغز آسیب ببیند ، بیمار ممکن است در یادگیری ، تکانه ، تعادل جسمی  و درک بینایی مشکل پیدا کند .
به عنوان مثال ، ممکن است چنین بیمارانی برای ارزیابی فاصله بین اشیا  تلاش کنند و ارزیابی آنها می تواند دچار خطا شود که بعضی از آنها وقتی دور هستند خیلی نزدیک به نظر می رسند و هنگامی که نزدیک هستند خیلی دور به نظر می رسند.

منشأ تئوری سمت راست مغز:
تأیید شده است که هر دو قسمت مغز عملکردهای خاصی را انجام می دهند.به عنوان مثال ، مغز چپ به ما کمک می کند تا زبان مادری خود را یاد بگیریم ، اما این مغز راست است که به ما امکان می دهد اصطلاحات و شعر را درک کنیم.با این حال ، این عقیده که افراد یا راست مغز هستند یا مغز چپ ندارند ، بر پایه های محکمی استوار است!!!در حقیقت ، مشاهدات و بررسی های مغزی که این نظریه از آن نشات گرفته است ، در آن زمان به طور واضح بزرگ و نادرست بودند.راجر والکات ، روانشناس مشهور مغز و اعصاب ، زندگی خود را وقف کرد تا دلایل آن را بیابد و درمانی برای صرع داشته باشد.وی همچنین به دلیل کشفیات و خدماتی که در زمینه علوم پزشکی انجام داد ، جوایز بزرگی دریافت کرد .راجر والکات کشف کرد که در حین مطالعه اثرات صرع ، می تواند با قطع جسم پینه ، تعداد و شدت تشنج را کاهش دهد.
به یاد داشته باشید که جسم پینه ای ( یاخته های عصبی)ساختاری است که مغز راست را با مغز چپ متصل می کند.با این حال ، قطع ارتباط بین دو نیمه مغز منجر به این می شد که بیماران علائم غیر مرتبط دیگری را نیز نشان دهند.به عنوان مثال ، برخی از بیماران قادر به نام بردن از چیزهایی بودند که توسط نیمکره چپ پردازش شده اند ، اما آنها قادر به یادآوری نام چیزهایی که توسط نیمکره راست پردازش شده اند نبودند.راجر والکات به سرعت به این نتیجه رسید که این قسمت چپ مغز است که همه چیز در مورد زبان و گفتار  را کنترل می کند.به گفته راجر والکات ، سمت راست مغز وظیفه مدیریت درک مطلب و اطلاعات مکانی را بر عهده دارد.
سمت چپ مغز جنبه های مختلف منطق و زبان را کنترل می کند.اکنون وقت آن است که بررسی کنیم این تئوری در واقع چه چیزی را پیشنهاد می کند.

مغز چپ:

دانشمندان و عموم مردم تصور منصفانه ای از فعالیت ها و وظایفی که مغز چپ کنترل می کند ، دارند .با این حال ، دانشمندان هنوز در سن شش و هفت سالگی ، زمان تعیین کارکرد دقیق این قسمت از مغز هستند.اما ، واقعیت هایی که ما قبلاً می دانیم هنوز هم بسیار جالب هستند ، برخی از آنها به شرح زیر است.
انسان ها می توانند با کمک مغز چپ خود عملیات بی شماری را انجام دهند.بگذارید در مورد یادگیری مهمترین مهارت زندگی یعنی زبان صحبت کنیم.شما از سمت چپ مغز برای یادگیری مهارت هایی مانند یادگیری حروف الفبا ، ساختن کلمات ، درک عبارات و ساخت جملات استفاده می کنید.هر جنبه گفتاری و نوشتاری از همه زبانها تابعی از نیمکره چپ مغز است.به عنوان مثال ، نوشتن یکی از بارزترین خصوصیات مغز چپ است.ما همچنین بحث کرده ایم که مغز چپ،  قسمت راست بدن را کنترل می کند.آنچه حتی بیشتر تعجب آور است این است که همه افراد چپ دست (که ظاهراً مغز آنها باید برخلاف رفتار آنها باشد) هنگام یادگیری زبان یا نوشتن چیزی از مغز چپ خود نیز استفاده می کنند.وقتی شما مغز چپ خود را با مغز راست مقایسه می کنید ، صحبت در مورد تفکر تحلیلی و منطقی یک گناه اصلی است.در تفکر تحلیلی ، شما یک مسئله بزرگ را به مباحث کوچکتر تقسیم می کنید تا آن را بررسی کرده و راه حل های مربوطه را پیدا کنید.
اما ، چگونه راه حل را توسعه می دهید؟
شما راه حل را با جمع آوری و ارزیابی اطلاعات ، فرمول بندی ، انتقاد و اتخاذ رویکردی منطقی به جای تکیه بر شهود خود ، توسعه می دهید.در این حالت ، مغز چپ باعث می شود سوالات متداولی مانند:
برای حل این مشکل به چه مواردی نیاز دارم؟
از چه مدرکی می توانم استفاده کنم؟
باید و چگونه می توانم این مسئله پیچیده را به مشکلات کوچکتر و به راحتی قابل کنترل تقسیم کنم؟
علاوه بر این ، هنگام حل مسئله ریاضی یا محاسبه ، بدون توجه به سطح دشواری ، به مغز چپ خود اعتماد می کنید.تمام مهارت های ریاضی مانند تفریق ، جمع ، تقسیم و ضرب از عملکردهای مغز چپ است.به طور مشابه ، این مغز چپ است که تمام اطلاعات ، داده ها و آماری را که از حافظه خود دریافت می کنید پردازش می کند.

مغز راست

قسمت راست مغز یک آرایه گسترده ای از توابع انجام ، همه ی کار ها و اعمالی است که توسط مغز چپ انجام می شود .تجسم یکی از حیاتی ترین صفات مغز راست است.افرادی که از مغز راست آسیب دیده اند ، معمولاً در اندازه گیری مسافت یا مبارزه با ارزیابی فاصله دچار مشکل می شوند.عملکرد نادرست مغز می تواند بر روی بینایی ما نیز تأثیرات سوئی بگذارد.ما آنچه را که به عنوان  فاصله و یا مسافت می بینیم با کمک نیمکره راست مغز، پردازش و درک می کنیم.اگر مغز راست شما نتواند عملکرد طبیعی داشته باشد ، نمی توانید دوست دختر خود را از خواهر خود تشخیص دهید.این به این دلیل است که ،طبیعت و  وظیفه ی ذاتی  تشخیص چهره ،به مغز راست اختصاص داده شده است.علاوه بر این کلیه خلاقیت های فردی شما منحصر و مختص به قسمت راست مغز نیست .با این حال ، تمامی عملکرد قسمت خلاق مغز راست شما فقط در مورد داستان نویسی و شخصیت پردازی نیست.می توانید از آن برای انجام ریاضیات نیز استفاده کنید. با دقت بالا محاسبات و تجزیه و تحلیل را انجام نمی دهد ، اما برای انجام انواع مقایسه ها و تخمین ها کاملاً مجهز است.در حالی که یادگیری زبان وظیفه مغز چپ است ، فراگیری لحن و ریتم در بیان به عهده قسمت راست مغز می باشد .ما میزان صدا ، لحن و تن صدارا  با کمک مغز راست  تشخیص می دهیم.همچنین به ما کمک می کند اصطلاحات و استعاره ها را درک کنیم.برای شما مهم است که از مغز راست خود محافظت کنید در غیر اینصورت دیگر قادر به درک خوش لحنی و  گفتار نخواهید بود و از زیبایی هر زبانی لذت نخواهید برد.قسمت مهم دیگر در پردازش مناسب مغز ، شهود است.این فرآیند تصمیم گیری به طور غریزی است ، بدون اینکه هیچ فکر یا استدلال دومی داشته باشید.فردی که به منطق اعتقاد دارد این مهارت را بی فایده می داند بدون اینکه متوجه شود هر روز بارها از آن استفاده می کند.سرانجام ، هر دو طرف چپ و راست مغز یک جفت عالی ایجاد می کنند. هیچکدام بدون پشتیبانی دیگری نمی توانند به درستی کار کنند.آنها از نظر انجام وظایف خود با یکدیگر همکاری می کنند. اگر یکی آسیب ببیند ، عملکرد و کارایی دیگری به طور قابل توجهی کاهش می یابد.

تئوری سلطه و قدرت مغز ساختگی است یا اصلی؟
تئوری سلطه مغز طی سالهای گذشته محبوبیت بسیار زیادی کسب کرده است.مردم مشتاقانه معتقدند که یک قسمت از مغز آنها از قسمت دیگر قوی تر است و این قسمت قوی تر است که اساساً بر شخصیت آنها تأثیر می گذارد.متأسفانه حداقل چیزی که می گویم ،  این نادرست ترین اعتقادی است که می توانید داشته باشید .اصل مهم و انکار ناپذیری وجود دارد که ثابت می کند هیچ نمیکره ای به تنهایی از نیمکره دیگر برتر یا بهتر است .در صورت سوءعملکرد هر بخشی از مغز ، انسان نمی تواند به درستی کار کند.کار آرام هر دو قسمت مغز و همچنین ویژگی ها و فعالیت های آنها برای زنده ماندن ضروری است.هر مشکلی در مغز چپ یا راست می تواند منجر به مشکلات قابل توجهی در تجسم ، هماهنگی ، اجتماعی شدن و تفکر شود.بسیاری از محققان  به طور كامل ثابت كردند كه مغز ما به همان اندازه كه مردم معمولاً تصور مي كنند دارای دوگانگي نيست.یکی از این تحقیقات نشان می دهد لازم است که هر دو نیمه مغز با هم کار کنند تا مهارت های ریاضی قوی داشته باشید.به همین ترتیب ، امروزه دانشمندان به درستی اعتقاد دارند که برای کار طبیعی مغز ، برای هر دو قسمت همکاری و سازمانی ضروری است.کارل زیمر ، نویسنده محبوب علوم ، در یکی از مقالات خود که در مجله Discover ، نوشت:
مفهوم روانشناسی پاپ،  از یک مغز چپ و یک مغز راست رابطه صمیمی آنها را درک نمی کندبه عنوان مثال نیمکره چپ در انتخاب اصواتی که کلمات را تشکیل می دهند و ساختار جمله بندی  ، تخصص دارد ، اما انحصار پردازش زبان را نداردنیمکره راست، حساسیت بیشتری نسبت به ویژگی های عاطفی زبان دارد و با ریتم های کند گفتاری که حامل صدا و استرس هستند هماهنگ می شود. “

به همین ترتیب ، محققان دانشگاه یوتا تحقیق دیگری را بر روی بیش از 1000 نفر انجام دادند.آنها سعی کردند تعیین کنند که آیا استفاده انحصاری از یک نیمکره  مغر را می توان انجام داد یا خیر .سرانجام این مطالعه نتیجه گرفت که هر دو طرف مغز اساساً در طی فعالیتهای مختلف به یک اندازه عمل می کنند ، علیرغم این واقعیت که برخی مناطق بحرانی سطح بالاتری از فعالیتها را نسبت به سایر مناطق نشان می دهند.دکتر جف اندرسون ، که دانشمند اصلی مطالعه مورد بحث بود ، نتایج تحقیق را با کلمات زیر توضیح می دهد:
کاملاً درست است که برخی از عملکردهای مغز در یک یا آن طرف مغز رخ می دهدزبان تمایل به چپ دارد ، توجه بیشتر به سمت راست استاما مردم تمایل به داشتن شبکه مغزی چپ و راست قوی ندارندبه نظر می رسد ارتباط بیشتر با اتصال( بین دو نیکره)  تعیین می شود

به درستی می توان گفت که نظریه متفکران مغز راست / مغز چپ چیزی بیش از یک افسانه نیست که قبلاً برطرف شده است.اما ، محبوبیت این نظریه هنوز پابرجاست و دلایل زیادی وجود دارد.

چرا این  تئوری هنوز خیلی محبوب است؟

مطالعات و تحقیقات متعدد مشخص کرده اند که نظریه مغز راست / مغز چپ فقط یک افسانه است. اما ، چرا این تئوری هنوز اینقدر محبوب است ؟
پاسخ ساده این است که اکثر مردم متوجه نیستند که این تئوری منسوخ شده است.آنچه جالب تر است این است که این تئوری در فرهنگ عامیانه در سراسر جهان بر پایه های محکم ایستاده است.از آزمونهای آنلاین گرفته تا کتاب ها و مقالات ، با انواع مختلفی از اطلاعات روبرو می شوید که نشان می دهد اگر موفق شوید بفهمید کدام طرف مغز شما از دیگری قوی تر است ، می توانید خلاقیت خود را نشان دهید.شما باید تشخیص دهید که این تئوری برای دانشمندان و روانشناسان فقط به عنوان یکی از موارد جالب تاریخی تبدیل شده است.آنها این تئوری را مطالعه می کنند تا یاد بگیرند که چگونه درک ما از مغز و عملکردهای آن طی دهه ها،  با توجه به کشفیات قابل توجهی که تحقیقات در مورد مغز در سال های اخیر انجام داده است ، تکامل یافته است.

نتیجه:
با شناسایی نقاط قوت و ضعف خود قطعاً می توانید روشهای بهتری برای مطالعه و یادگیری ایجاد کنید.با این حال ، كتاب ها ، برنامه های تلویزیونی و حتی روانشناسی كاری بیش از اغراق و محبوبیت بیش از حد در نظریه مغز چپ / مغز راست انجام نداده اند.به یاد داشته باشید که تمام مطالب مربوط به تئوری ، مانند آزمونهای آنلاین فقط برای سرگرمی می باشند وهیچ ارتباطی با واقعیت ندارد.نتیجه گیری ، هرگز در نتایج آنها سهم زیادی نداشته باشید زیرا آنها شما را از اهداف واقعی و نحوه دستیابی به آنها منحرف می کنند.

منبع : https://www.cleverism.com
ترجمه و تالیف: دکتر اعتماد هژبرالساداتی