نظریه های انگیزش شغلی و پیشرفت

عوامل انگیزشی کارکنان

دلیل اصلی اینکه مردم کار می کنند چیست؟

چرا بعضی به کار علاقه مند هستند؟

دلایل بی علاقگی بعضی از کارکنان نسبت به کار خود چیست؟

آیا منشاء علاقه مندی یا بی علاقگی کارکنان نسبت به ایفای نقش خود در سازمان ها فطری است یا عوامل اجتماعی در آن دخالت دارد؟

آیا پاداشهای مادی در افزایش کارایی کارکنان موثر میباشد و در این صورت، آیا اهمیت آن از پاداشهای غیرمادی بیشتر است؟

نقش مدیران در شناخت انگیزش کار و استفاده از مفاهیم آن در ترغیب کارکنان در جهت انجام دادن بهتر کارها چیست؟

در فصل حاضر یکی از ابعاد کاربردی روانشناسی را در کار مورد بحث قرار داده ایم و کوشیده ایم مدیران را با پویایی رفتار آدمی در کار آشنا سازیم.

نظریه های انگیزش شغلی

ممکن است برای هر فرد در طی زندگی خود این سوال پیش آید که “چرا مردم کار میکنند؟” در پاسخ به این سوال باید گفت مردم به دلایل مختلف کار میکنند. بعضی از آنان فقط برای کسب پول، گروهی به دلیل عشقی که به کار خود دارند، بعضی به دلیل منزلت اجتماعی شغل خود به کار و تلاش میپردازند و دیگران نیز دلایل دیگری را برای کار کردن عنوان میکنند(ترکل، 1972).

در بحث از انگیزش کارکنان میخواهیم به این سوال پاسخ دهیم که “چرا مردم کار میکنند؟” وقتی به مشاهده ی رفتار افراد در هنگام انجام دادن وظایف شغلی خود می پردازیم می توانیم دو نوع توجیه برای رفتار آنان ارایه دهیم. در توجیه اول باید گفت مردم به آن دلیل کار میکنند که “توانایی” انجام دادن وظایف شغلی را دارند. در دومین توجیه نیز گفته میشود افراد از آن جهت به فعالیت میپردازند که “انگیخته” شده اند. به عبارت دیگر، هنگامی فرد کارش را به نحوی کارآمد و با دقت انجام میدهد که “قادر” به انجام دادن آن کار باشد و نیز “بخواهد” آن کار را انجام دهد.

انگیزشتعریف انگیزش

به مجموعه ی شرایط و اوضاع و احوالی که باعث میشود فرد از درون به فعالیت درآید، انگیزش گفته میشود. انگیزش دارای سه جزء مهم است. اولین جزء آن “نیروزایی” است. منظور از این مفهوم نیرویی است که در موجود زنده وجود دارد و باعث فعالیت او می شود. دومین خصوصیت انگیزش حالت “هدایت کردن” است که طی آن رفتار فرد در جهت خاصی سوق داده میشود. برای مثال، رفتار شخص گرسنه یا تشنه، در جهت کسب غذا یا آب هدایت میشود. سومین مشخصه ی انگیزش “مداومت” رفتار است. به همین دلیل وقتی فرد به کار در یک سازمان اشتغال می ورزد انتظار میرود سال های متمادی در سازمان محل کار خود باقی بماند.

با توجه به خصوصیات یا ابعاد سه گانه ی انگیزش میتوان گفت منظور از “انگیزش کار” ، “اوضاع و احوال و شرایطی است که باعث انگیختن افراد از درون، هدایت و ادامه ی رفتارهای مرتبط با موقعیتهای شغلی آنان میشود”.

در گذشته روانشناسان به مطالعه و شناخت معدودی از فعالیت های مرتبط با تولید، یعنی “غیبت کارکنان” ، “ترک شغل” و “عملکرد یا نحوه ی انجام دادن وظایف شغلی”، علاقه مند بودند. اما امروزه رفتارهای بسیار دیگری نیز مورد توجه روانشناسان کار قرار گرفته و قلمرو تحقیقات روانشناسان در این رشته ی تخصصی گسترش یافته است.

حداقل چهار عامل را می توان نام برد که کوشش های روانشناسان را برای شناخت انگیزش کار، با دشواری مواجه ساخته است (استیرز و پوتر، 1975). این چهار عامل عبارت اند از:

  • گوناگون بودن دلایل موجود برای پاسخ به این سوال که “چرا مردم کار می کنند؟” مانع مهمی برای دستیابی به یک پاسخ جامع بوده است.
  • دلبستگی بعضی از مدیران به افکار قالبی ولی نادرست (مثلاً گفته می شود بعضی از کارکنان دارای انگیزه ی کار هستند و بعضی دیگر فاقد این انگیزه اند)، مانع از انتخاب فرضیه های موثر شده است.
  • وجود علل مختلف برای توصیف رفتارهای فرد در زمانهای مختلف، مانع از انتخاب یک علت برای توجیه رفتار فرد در کار شده است. برای مثال، ممکن است یک کارمند در آغاز کارش به خاطر جلب توجه رئیس واحد محل کار خود بیشتر کار کند؛ ولی در سالهای بعد دلیل تلاش بیشتر او برای جلب احترام و علاقه ی همکارانش باشد.
  • رفتارهای مورد نظر روانشناسان برای مطالعه در محیط کار، بسیار گوناگون است. اگر طبقه بندی انگیزه ها را بر اساس انگیزاننده ها ، مشوق ها یا هدفهای مشهودی که افراد برای نیل به آنها به فعالیت در می آیند، انجام دهیم، در این صورت می توان انگیزه ها را در سه گروه کلی یعنی فیزیکی، اجتماعی و روانی مورد مطالعه قرار داد. در این طبقه بندی به گروهی از انگیزه ها که مربوط به ارضای نیازهای زیستی فرد هستند (مثل گرسنگی، تشنگی، ترجیح دادن بعضی شرایط جوی و مانند آن)، انگیزه های فیزیولوژیکی گفته می شود.

 

نویسنده: دکتر اعتماد هژبرالساداتی