اغلب افراد از نظر خودشان در بهترین وضعیت و عملکرد هستند اما در کسب و کار در سطح بهترین ها نیستند. و بیشتر بر این باورنئ که جامعه حق آنها را تضیع کرده است. حال چه کاری میتواند عملکرد و بهره وری شما را افزایش بدهد؟
شما فردی هستید که دارید تمام تلاشتان را میکنید تا به سطحی بالا در کسب و کار خودتان برسید و قطعا از داشتن یک زندگی خوب و با رفاه مناسب استقبال خواهید کرد. چون این امری ذاتی در وجود همه افراد است که سعی میکند به آنچه که میخواهد دست یابد.
- مدت زمانی است که روشی به نام Return on Effort ابداع شده که در کل به این معنی است که شما کاری را که قرار است در مدت زمان مشخصی انجام بدهید را به صورت فشرده تر و در نتیجه در زمان کمتر و با انرژی کمتر همان کار را انجام بدهید که البته در این شیوه ها پایداری افراد هم یکی از مهمترین فاکتورهای موفقیت به حساب میاید چون همیشه قرار نیست که شما نتیجه دلخواه را بگیرید. اما میتوانید تلاش کنید تا به بهترین نتیجه ایی که میخواهید دست یابید.
- رسیدن به نتایج مثبت میتواند رضایت بخش باشد اما رسیدن به این نتیجه ، در سه سطح تقسیم بندی میشود که در مرحله اول افراد و یا سازمان هایی قرار دارند که اغلب از هر کاری که میکنند میتوانند به نتیجه دلخواهی برسند. مرحله دوم افرادی قرار دارند که متاسفانه سعی میکنند خیلی سریع به نتیجه کاری برسند که کمی زمان میبرد، غالبا این افراد دائم با شکست مواجه میشوند. در مرحله سوم افراد و یا بیشتر سازمان هایی قرار دارند که تلاش میکنند تا به نتایجی دست یابند که از قبل بهتر بوده و بیشرفت بیشتری را داشته باشند.
- تا به حال حتما با واژه اعتماد به نفس کاذب آشنا شدید البته این در مورد افرادی صدق میکند که فکر میکنند در زمینه کاری خودشان بهترینند اما این نکته را هیچ موقع فراموش نکنید که همیشه از شما بهتری هم یا وجود داره و یا به وجود میاید چون این افراد با غروری که دارند عموما تصمیماتی میگیرند که باعث میشود تا رقبای آنها قدرت بیشتری پیدا کنند و یه جورایی خودشان باعث نابودی خودشان میشوند.
برای اینکه بتوانید روشی را که به نتیجه بهتر میرسید، تغییر بدهید باید باوری را که دارید تغییر بدهید.
همانطور که در بالا براتون گفتیم رسیدن به نتیجه مطلوب سه سطح داره که در سطح اول شرکت ها و افرادی بودن که در اغلب کارها به نتیجه دلخواه دست پیدا میکردن و همین امر موجب میشد تا آنها ریسک پذیری بالایی را نداشته باشند چون معتقدند که در حاشیه امنیت بودن مهمتر از اقدامات هیجانی است، به همین خاطر از خلاقیت و نوآوری کمتری برخوردارند چون به ندرت این امنیت نسبی رو بهم میزنند.
در مورد دوم که شامل شرکت های بزرگ تجاری میشه میبینیم که آنها با کسب موفقیت سعی میکنند تا به موفقیت های بزرگتر دست پیدا کنند که این خود نشان دهنده طرز فکری استراتژیک میباشد از این رو این شرکت ها در تلاشند تا با ایجاد استراتژی های کارآمد و منظم بتوانند عرصه موفقیت خودشان را گسترش بدهند اما مسلط شدن بر بازار مصرف هم به این سادگی ها رخ نمیدهد و ممکن است که این قدرت طلبی به خودی خود به بزرگترین دشمن آنها تبدیل بشود.
تسلط پیدا کردن بر بازار نیازمند طرز فکر های خاصی است که شاید از عهده هر کسی برنیاید اما در مطالعاتی که طی ۲۵ سال روی برندهای مطرح دنیا صورت گرفته نشان میدهد که رسیدن به این قدرت در بین مصرف کننده ها دارای ۵ مرحله است که در زیر براتون معرفی می کنیم.
- داشتن یک چشم انداز وسیع و درک درست آن برای رسیدن به آنچه برنامه ریزی کرده ایم.
- سعی بر یادگیری بیشتر و بهبود شرایط کاری.
- توان تفکر بر برنامه ها در دراز مدت و تحلیل نتایج کارها.
- میل دستیابی به کمال که میتواند برای همه مهم باشد چون در این صورت شما میدانید که چه کاری را در چه زمان و موقعی انجام بدهید.
- توانایی تبدیل چالش ها به فرصت.
خیلی از افراد فکر میکنند با کار سخت میتوانند به زندگی رویایی که دارند دست پیدا کنند اما طرز فکر در این افراد نشان میدهد که آنها نسبت به اتفاقات بی تفاوتند و هر تغییر را تهدیدی علیه خودشان می بینند اغلب این افراد سعی بر این دارند تا تمام امکانات را برای رفاه داشتن در زندگی بدست بیارند. اعتقاد داشتن به هر کاری میتواند شما را مجاب بکند تا آن کار را انجام بدهید. در واقع شما اعمالی را انجام میدهید که واقعا بهشون باور دارید و این ذهن شماست که سعی میکند تا شما را در این مسیر هدایت کند.
اگر میخواهید نتیجه کاری راتغییر بدهید باید باوری را که به آن کار دارید عوض کنید. همیشه با کمی فکر کردن میبینید که گزینه های بهتری هم برای انجام امور وجود دارد.
منبع : تانی باس